مریضی گل پسرم
فندق مامان حالا می خوام از 2 روزگیت بگم . فردای روزی که شما و من از بیمارستان اومدیم خونه مامانی شبش ساعت 11:30 12 شما رو بابا اشکان و مامان لیلا بردن دکتر شما زردی داشتی و می خواستن بستریت کنن. من و شما رفتیم بیمارستان چون فقط اجازه میدادن مادرت پیشت بمونه چه سخت گذشت اون 3 روزی که بستری بودی هر شب کارم گریه بود هم خودم درد داشتم هم واسه شما که مدام آمپولت میزدن و آزمایش می گرفتن از گریه هات که قلبمو تکه و پاره می کرد خدارو شکر الان خوبی .
راستی گلم روز 4 نافتم افتاد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی