2 ماهگی تا 8 ماهگی
آوش عزیزم حدودا 2 ماه بود که تو دلم بودی که حالم روز به روز بدتر میشد این قدر حالم بد بود که بابا اشکان گفت بهتر یه مدت بری خونه مامانت تا حالت بهتر بشه. اما حالم اصلا خوب نمیشد همش خواب بودم یا اگرم بیدار بودم تهوع دست از سرم بر نمیداشت این قدر شدید بود که یک هفته مونده به سال تحویل دکتر دستور داد بستری شم . 3 روز بیمارستان بستری بودم تا این که یکم حالم بهتر شد .
14 فروردین 92 فهمیدیم که تو پسری عزیزم.
6 ماه بود که تو دلم بودی که با بابا اشکان و عمو میلان (دوست صمیمی بابایی) رفتیم تهران برای خرید سیسمونیت. خیلی روز خوبی بود این قدر من و باباییت ذوق زده بودیم کلی چیزای خوشگل واست خریدیم .
اسم آوش که یک اسم ایرانی و در زبان ایرانی به معنی زلال مثل آب و به زبان یونانی به معنی شراره های آتش و واست انتخاب کردیم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی